۱۳۹۱/۰۸/۱۵
برند سازی برای کالاهای ایرانی
برند سازی برای کالاهای ایرانی از ضرورت های کنونی برای کالاهای اصیل و جدید ایرانی است ،اما سهم ایران در برند سازی بین المللی چفدر است؟
از کنار فروشگاه عرضه کننده لباسی رد میشدیم که آگهیهای 30 درصد تخفیف خود را بر شیشه چسبانده بود.. قیمت پوشاک این فروشگاه با لحاظ کردن تخفیف 30 درصدی هنوز هم فراتر از توان جیب بسیاری از ماست اما فروشگاه پر بود از آدمهایی که از این گوشه به آن گوشه در حرکت بودند و لباسها را زیر و رو میکردند.
آنها آمده بودند تا لباس "مارک" دار بخرند و این "برند" بود که آنها را بدانجا کشانده بود.طبیعی است که ما آدمها دوست داریم خانه بزرگتری داشته باشیم و خودرو بهتری سوار شویم. وقتی پیکان قراضه مان را که هر ماه، یک هفته را مهمان تعمیرگاه است، با قرض و بدهکاری تبدیل به پراید میکنیم، کار خلاف عرفی انجام نداده ایم. اما اگر درآمدمان فراوان باشد و بتوانیم بیش از صد میلیون تومان صرف خرید خودرو کنیم، همه خودروهای گرانتر از پنجاه، شصت میلیونی نیازمان را برآورده میکنند و امکانات مشابهی دارند. آن هنگام ملاک انتخاب ما چیست؟
بسیاری از گوشیهای تلفن همراه که امروز در بازار هستند، امکانات مشابهی را با قیمتهای متفاوتی عرضه میکنند. از آن میان چرا به سراغ گوشیهای خاصی میرویم؟ آیا عمر بیشتری دارند؟ چه تضمینی هست؟ اصلاً چه ضرورتی به دوام کالا هست وقتی هر روز امکان جدیدتر و تنوع بیشتری میآید و ما همراه با جریان مصرف زدگی گوشی را هم عوض خواهیم کرد؟ آیا چون زیباترند؟ ملاک زیبایی چیست و آیا آنچه را ما زیبا میپنداریم، دیگران هم زیبا میبینند؟
سوار شدن بر "مرسدس بنز"، به دست بستن ساعت "امگا"، پوشیدن کفش "آدیداس"، بر چشم زدن عینک "ورساچه"، بر تن کردن تی شرت "نایک"، غذا خوردن در رستوران "مک دونالد" و... فقط برای رسیدن به دوام بیشتر، کارآیی بهتر، زیبایی افزونتر و لذیذ بودن نیست. شاید بتوان با بهای ارزانتری از همین مواهب بهره مند شد اما بسیاری از ما برای خرید و استفاده از "برند" و "مارک" سر و دست میشکنیم.
شاید هرگز به این فکر نکنیم که یک شلوار "لی وایز" یک سال قابل پوشیدن است یا پنج سال و آیا واقعاً عینکهای "شانل" چشمان ما را در برابر اشعه زیان آور خورشید محافظت میکنند؟ مهم این است که اینها مارکی معتبرند!
حضور و تاثیر برندها آنقدر آشکار است که در بقالیها هنوز پس از سالها مشتریان هر دستمال کاغذی را "کلینکس" میخوانند، برای خرید پودر لباسشویی تقاضای "تاید" میکنند، برای خرید مایع ظرفشویی "ریکا" میخواهند، هر مایع سفیدکننده را "وایتکس" مینامند، به هر کیکی "تی تاپ" میگویند و "پفک" طلب میکنند حتی اگر از کارخانه "چی توز" باشد!
و گاه این وابستگی به "مارک" چنان فخری به همراه دارد که برای نمونه مشتریان پوشاک "هاکوپیان" شاید حاضر نباشند برای کت و شلوارهاکوپیان همان پول همیشگی را بدهند در صورتی که مارکش کنده شده باشد!
این همه را نوشتم تا به این پرسش برسم که سهم ایران در برندسازیهای بین المللی کجاست؟
چندی پیش در روزنامه ای خواندم که 100 برند برتر جهان، ارزشی بیش از 1100 میلیارد دلار (برابر با درآمد 66 کشور دنیا) به خود اختصاص داده اند و این نکته آزارم داد که سهم ایران در این عرصه "صفر" است!
ما ایرانیها نه تنها به برندسازی بین المللی کم توجهی کرده ایم، که به گمان من در پاسداشت داشتههای خود نیز کم کاری کرده ایم. آنچه از شهرت فرش دستباف، زعفران، پسته و خاویار ایران به همت و تلاش پیشینیان ما و با برندسازی سنتی آنان به ویژه در سده گذشته به امروز رسیده است، در اثر کم توجهی ما به پشتیبانی از آن، بی اعتنایی به تبلیغات مناسب، کم کاری در بسته بندی نوین و... در آستانه خطر است.آیا نباید ارزش برند را جدی بگیریم و بازیگری فعال در این عرصه باشیم؟از هم اکنون شروع کنیم.
از کنار فروشگاه عرضه کننده لباسی رد میشدیم که آگهیهای 30 درصد تخفیف خود را بر شیشه چسبانده بود.. قیمت پوشاک این فروشگاه با لحاظ کردن تخفیف 30 درصدی هنوز هم فراتر از توان جیب بسیاری از ماست اما فروشگاه پر بود از آدمهایی که از این گوشه به آن گوشه در حرکت بودند و لباسها را زیر و رو میکردند.
آنها آمده بودند تا لباس "مارک" دار بخرند و این "برند" بود که آنها را بدانجا کشانده بود.طبیعی است که ما آدمها دوست داریم خانه بزرگتری داشته باشیم و خودرو بهتری سوار شویم. وقتی پیکان قراضه مان را که هر ماه، یک هفته را مهمان تعمیرگاه است، با قرض و بدهکاری تبدیل به پراید میکنیم، کار خلاف عرفی انجام نداده ایم. اما اگر درآمدمان فراوان باشد و بتوانیم بیش از صد میلیون تومان صرف خرید خودرو کنیم، همه خودروهای گرانتر از پنجاه، شصت میلیونی نیازمان را برآورده میکنند و امکانات مشابهی دارند. آن هنگام ملاک انتخاب ما چیست؟
بسیاری از گوشیهای تلفن همراه که امروز در بازار هستند، امکانات مشابهی را با قیمتهای متفاوتی عرضه میکنند. از آن میان چرا به سراغ گوشیهای خاصی میرویم؟ آیا عمر بیشتری دارند؟ چه تضمینی هست؟ اصلاً چه ضرورتی به دوام کالا هست وقتی هر روز امکان جدیدتر و تنوع بیشتری میآید و ما همراه با جریان مصرف زدگی گوشی را هم عوض خواهیم کرد؟ آیا چون زیباترند؟ ملاک زیبایی چیست و آیا آنچه را ما زیبا میپنداریم، دیگران هم زیبا میبینند؟
سوار شدن بر "مرسدس بنز"، به دست بستن ساعت "امگا"، پوشیدن کفش "آدیداس"، بر چشم زدن عینک "ورساچه"، بر تن کردن تی شرت "نایک"، غذا خوردن در رستوران "مک دونالد" و... فقط برای رسیدن به دوام بیشتر، کارآیی بهتر، زیبایی افزونتر و لذیذ بودن نیست. شاید بتوان با بهای ارزانتری از همین مواهب بهره مند شد اما بسیاری از ما برای خرید و استفاده از "برند" و "مارک" سر و دست میشکنیم.
شاید هرگز به این فکر نکنیم که یک شلوار "لی وایز" یک سال قابل پوشیدن است یا پنج سال و آیا واقعاً عینکهای "شانل" چشمان ما را در برابر اشعه زیان آور خورشید محافظت میکنند؟ مهم این است که اینها مارکی معتبرند!
حضور و تاثیر برندها آنقدر آشکار است که در بقالیها هنوز پس از سالها مشتریان هر دستمال کاغذی را "کلینکس" میخوانند، برای خرید پودر لباسشویی تقاضای "تاید" میکنند، برای خرید مایع ظرفشویی "ریکا" میخواهند، هر مایع سفیدکننده را "وایتکس" مینامند، به هر کیکی "تی تاپ" میگویند و "پفک" طلب میکنند حتی اگر از کارخانه "چی توز" باشد!
و گاه این وابستگی به "مارک" چنان فخری به همراه دارد که برای نمونه مشتریان پوشاک "هاکوپیان" شاید حاضر نباشند برای کت و شلوارهاکوپیان همان پول همیشگی را بدهند در صورتی که مارکش کنده شده باشد!
این همه را نوشتم تا به این پرسش برسم که سهم ایران در برندسازیهای بین المللی کجاست؟
چندی پیش در روزنامه ای خواندم که 100 برند برتر جهان، ارزشی بیش از 1100 میلیارد دلار (برابر با درآمد 66 کشور دنیا) به خود اختصاص داده اند و این نکته آزارم داد که سهم ایران در این عرصه "صفر" است!
ما ایرانیها نه تنها به برندسازی بین المللی کم توجهی کرده ایم، که به گمان من در پاسداشت داشتههای خود نیز کم کاری کرده ایم. آنچه از شهرت فرش دستباف، زعفران، پسته و خاویار ایران به همت و تلاش پیشینیان ما و با برندسازی سنتی آنان به ویژه در سده گذشته به امروز رسیده است، در اثر کم توجهی ما به پشتیبانی از آن، بی اعتنایی به تبلیغات مناسب، کم کاری در بسته بندی نوین و... در آستانه خطر است.آیا نباید ارزش برند را جدی بگیریم و بازیگری فعال در این عرصه باشیم؟از هم اکنون شروع کنیم.